ای دبستانی ترین احساس من
خاطرات كودكی زیباترند
یادگاران كهن مانا ترند
درس های سال اول، ساده بود
آب را بابا به سارا داده بود
*****
درس پند آموز روباه و کلاغ
روبه مكار و دزد دشت و باغ
روز مهمانی كوكب خانم است
سفره پر، از بوی نان گندم است
*****
كاكلی گنجشككی با هوش بود
فیل نادانی برایش موش بود
با وجود سوز و سرمای شدید
ریز علی پیراهن از تن می درید
*****
تا درون نیم كت، جا می شدیم
ما پراز تصمیم كبری می شدیم
پاك كن هایی ز پاكی داشتیم
یك تراش سرخ لاكی داشتیم
*****
كیفمان چفتی به رنگ زرد داشت
دوشمان از حلقه هایش درد داشت
گرمی دستان ما از آه بود
برگ دفترها به رنگ كاه بود
*****
مانده در گوشم صدایی چون تگرگ
خش خش جاروی با پا روی برگ
همكلاسی های من یادم كنید
بازهم در كوچه فریادم كنید
*****
همكلاسی های درد و رنج و كار
بچه های جامه های وصله دار
بچه های دكه ی خوراك سرد
كودكان كوچه اما، مرد مرد
*****
كاش هرگز زنگ تفریحی نبود
جمع بودن بود و تفریقی نبود
كاش می شد باز كوچك می شدیم
لا اقل یك روز كودك می شدیم
*****
یاد آن آموزگار ساده پوش
یاد آن گچ ها كه بودش روی دوش
ای معلم یاد و هم نامت بخیر
یاد درس آب و بابایت بخی
*****
ای دبستانی ترین احساس من
بازگرد، این مشق ها را خط بزن
ای دبستانی ترین احساس من
بازگرد این مشق ها را خط بزن